Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، گفت‌وگو با مریلا زارعی در تیرماه تابستان سال ۱۳۹۱ برای مجله ۲۴ در شرایطی انجام شد که او به دلیل عضویت در هیئت داوران نخستین جشنواره‌ی فیلم ویدئویی تهران روزهای شلوغی را می‌گذراند. اما به خاطر علاقه‌اش به فیلم خوابم می‌آد و آثار رضا عطاران از گفت‌وگو استقبال کرد و با اشتیاق حرف‌هایش را درباره‌ی رضا عطاران، دلایل بازی در فیلم او و وضعیت سینمای کمدی با ما در میان گذاشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زارعی که آن روزها خودش را برای بازی در پروژه‌ی چمران ابراهیم حاتمی‌کیا آماده می‌کرد به فیلم‌های کمدی علاقه‌ی زیادی دارد و ساخت این‌گونه فیلم‌ها را برای جامعه ضروری می‌داند.

 شما چندبار تجربه‌ی کار با رضا عطاران را داشته‌اید. یک سریال هم با هم کار کرده‌اید. درست است؟
مریلا زارعی: بله. سریال دریایی‌ها بود به کارگردانی سیروس مقدم. رضا عطاران نقش برادر مرا بازی می‌کرد. اتفاقا رابطه‌ی خواهربرادری‌مان در آن سریال خیلی خوب از کار درآمده بود. اولین کار من با آقای عطاران آن سریال بود. بعد هم رسیدیم به خروس‏جنگی و نیش زنبور و خوابم می‌آد.
 عطاران ماجرای فیلم‌ساختنش را چگونه با شما مطرح کرد؟ گفت این فیلم در همان فضای کارهای قبلی‌اش است یا قرار است تجربه‌ی جدیدی را پشت سر بگذارد؟
زارعی: بالطبع قرار بود تجربه‌ی جدیدی باشد. اما به فرض اگر این‌گونه هم نبود من پیشنهاد ایشان را برای بازی می‌پذیرفتم. این برمی‌گردد به اعتمادی که به رضا عطاران به عنوان کارگردانی خوش‌فکر و کاربلد دارم. لازم به توضیح است که من در چند کاری که با او به عنوان بازیگر مقابل همراه بودم، آرام‌آرام به شناخت خوبی از ویژگی‌ها و سلایق هنری‌اش رسیدم و براساس تأثیری که کارهای او در مخاطب عام دارد جای هیچ شک و شبهه‌ای نبود. البته این اعتماد به شکل قطعی در فیلم خروس‌جنگی به‌وجود آمد به شکلی که بعد از هر صحنه‌ای که با او بازی داشتم ناخودآگاه به سمتش می‌رفتم و انگار تأیید اول را باید از عطاران می‌گرفتم. یکی به دلیل اشراف کامل به لحظات طنز و دوم به دلیل دقت و توجه زیادش به لحظات خاصی که می‌تواند منجر به لبخندزدن تماشاگر شود. 
 به همین دلیل وقتی بحث خوابم می‌آد مطرح شد با خیال راحت پیشنهاد بازی در آن را قبول کردید؟
زارعی: بله. فقط یک نکته برایم مهم بود که دلیل انتخاب من برای بازی در این نقش شد. معمولا برایم مهم است بدانم حضور من در کار حاصل رأی و نظر کارگردان است یا تهیه‌کننده یا هردو که در این مورد به نقطه‌ی مشترکی رسیده‌اند. پاسخ به این سؤال از این جهت هم برایم مهم شد که این بخش می‌توانست توسط هر بازیگری اجرا شود. 
 دلایلی که آقای عطاران برای انتخاب شما آوردند چی بود؟ یکی‌ـ دوتایش را می‌توانید بگویید؟
زارعی: رضا عطاران معتقد بود در جنس بازی من چیزی هست که اگر کس دیگری این شخصیت را بازی کند ممکن است نقش تبدیل شود به یک آدم منفی کلیشه‌ای. یک حس دوگانه‌ی دوپهلویی برای آن کاراکتر می‌خواست و احساسش این بود که با توجه به جنس بازی‌ای که از من می‌شناسد راحت‌تر به‌ آن می‌رسد. البته این را فراموش نکنید که نقش هم برای من متفاوت بود و این علاقه در من برای بازی واقعا وجود داشت. 
 یعنی همان چاشنی طنزی که نقش داشت؟
زارعی: آره. یک‌جور خنگی و فریب‌خوردگی. یک‌جور معصومیت که انگار یک ذره هم زبل‌بازی توی آن هست. به علاوه من همیشه فضاهای مختلفی را در سینما تجربه کرده‌ام و تمام تلاشم این بوده که کلیشه نشوم. به اینها اضافه کنید بده‌بستانی که من و عطاران به پشتوانه‌ی فیلم‌های قبلی‌مان با هم داشتیم و عطاران کارگردان را بابت این‌که نقش را به من بسپارد راحت می‌کرد. خوابم می‌آد برخلاف آنچه به نظر می‌رسد فیلم سختی بود.
 در نشست مطبوعاتی فیلم در جشنواره گفتید که اصولا نگاه عطاران را به مردم دوست دارید. این نگاه چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟
زارعی: نگاه عطاران یعنی نگاه عامه‌ی مردم؛ همین مردم کوچه و خیابان که دیگر در فیلم‌ها و سریال‌ها کمتر دیده می‌شوند. رضا عطاران از این طبقه‌ وارد عرصه‌ی هنر شده و با شناخت خوبش از این طبقه توانسته آثار ‌خوبی خلق کند. یا حتی در مقام بازیگر طوری بازی کند تا مردم با او احساس همذات‌پنداری کنند. مسلما چنین فردی که با دغدغه‌ و مشکلات مردم و جامعه‌اش آشناست و می‌تواند آن را با زبان طنز انتقال دهد ستودنی است. عطاران نقاب‌های تقلبی مرسوم این روزها را به روی صورتش نگذاشته. نشانه‌ی بارز آن هم این است که هرچه بیشتر موفقیت را لمس می‌کند مردمی‌تر می‌شود. من هم به عنوان همکار و عضو کوچکی از این جامعه به چنین فرد و تفکری مدیون هستم. پس برای ارائه‌ی افکارش از هیچ کمکی دریغ نخواهم کرد. 
 آقای عطاران همیشه گفته‌اند که خیلی از ریزه‌کاری‌های کارهایشان را از زندگی شخصی خودشان وام گرفته‌اند. شما سریال‌های عطاران را دیده‌اید؟ این ویژگی در  سریال‌های ایشان بیشتر دیده می‌شود.
زارعی: در سریال‌ها دیده شده و ان‌شاءالله در فیلم‌های آقای عطاران هم دیده خواهد شد. البته اگر دوستان دلسوز اجازه دهند. ضمن این‌که رضا عطاران به تمام معنی آدم نکته‌سنج و دقیقی است. او در ترسیم ریزه‌کاری‌ها در نوع خود استاد است و فکر می‌کنم این خصلت ریشه در ارتباط خوبش با جامعه دارد و نگاه دقیقی که به اطراف دارد. 
 به نظرتان جهان‌بینی آقای عطاران نسبت به گذشته چه فرقی کرده؟ نگاه او در خوابم می‌آد چه تفاوتی با نگاهش در فیلم‌ها یا سریال‌های قبلی‌اش دارد؟ عطاران هنوز همان آدم چند سال پیش است؟
زارعی: تلخ‌تر شده! البته شاید قبلا هم به همین اندازه تلخ بوده ولی احساس می‌کنم که الان آن را بروز می‌دهد.
 یعنی این تلخی روی طنزش تأثیر گذاشته ؟
زارعی: به نظرم طنز عطاران هنوز هم تأثیر ‌سابق رادارد. اما بنا به مقتضیات فعلی جامعه‌ جنسش فرق کرده. اگر تلخی عطاران درون خودش هزار درجه باشد شاید الان ۷۰۰تایش بروز می‌کند. شاید عطاران ده‌ سال پیش این حال را نداشته و فکر می‌کرده باید تلخی را در خودش هضم کند و با یک حربه‌ی دیگری روی اطرافیانش تأثیر بگذارد. اما الان خودش را ملزم می‌داند که تلخی درونش را وارد فیلمش کند. آن شوکی که قرار است به جامعه وارد کند خیلی جدی‌تر شده. یک موقعی تو از یک آدم انتقاد می‌کنی، یک موقع تند حرف می‌زنی، یک موقع می‌زنی توی گوشش و بعد حرفت را می‌زنی. الان وقتی است که اول باید بزنی توی گوش مخاطب بعد حرفت را بزنی. اول باید شوک را وارد کنی.
 در سکانس‌های مشترکتان که خود آقای عطاران هم بازی داشتند چه اتفاقی می‌افتاد؟
زارعی: بازیگرها و کارگردان‌هایی که زیاد با هم کار کرده‌اند ناخواسته به یک زبان مشترک می‌رسند. به نظرم این زبان بین من و رضا عطاران به وجود آمده بود. یک لحظاتی در همین سکانس‌های مشترکمان بود که ناگهان و در لحظه توی چشم‌های عطاران می‌دیدم که دارد به عنوان کارگردان به من نگاه می‌کند. بعد که کات می‌داد می‌گفتم: «آقا! من الان یه لحظه احساس کردم که شما کارگردان شدی!» می‌گفت: «فهمیدی؟» می‌خواهم بگویم در این ابعاد حسش را می‌گرفتم. ولی به‌هرحال کارگردانی و بازیگری هم‌زمان خیلی کار سختی بود. یک نکته‌ی دیگر را هم درباره‌ی خودم بگویم. من معمولا در کارهایم خیلی خودم را می‌سپرم به کارگردان. وقتی کارگردان کاربلد است و می‌گوید از بازی‌ام رضایت دارد با خودم می‌گویم خوب است دیگر. در این فیلم گاهی اوقات به عطاران مشکوک می‌شدم! احساس می‌کردم فضای شلوغی در پشت صحنه وجود دارد و کنترل همه‌چیز با هم سخت است. عطاران به عنوان کارگردان می‌خواست کارهایی هم با دوربین و کادربندی انجام بدهد و سرش خیلی شلوغ بود. به‌ش حق می‌دادم اگر برای بازی‌ام ۲۰ را در نظر گرفته با ۱۵ هم راضی شود. تلاشم را می‌کردم متمرکز باشم ولی این نگرانی را داشتم. به همین دلیل سعی می‌کردم در همان برداشت اول آن چیزی را که او می‌خواهد به دست بیاورم و گاهی که خودم حس می‌کردم درست بازی نکرده‌ام به عطاران می‌گفتم. او هم دلیلش را می‌پرسید و بعد که آن را می‌شنید توجیهم می‌کرد که چرا من اشتباه می‌کنم. آرام‌آرام مطمئن شدم که او در این وضعیت هم می‌بیند ولی چون کارگردانی نیست که «شوی» بیرونی داشته باشد، حس می‌کردم حواسش نیست. اوایل تحمل این حس کمی برایم سخت بود. دلم می‌خواست بروم بگویم «آقای برادر! خوب بود؟» اما می‌دیدم درگیر و مشغول است. رویم نمی‌شد. بعد یک جایی آمد به‌م گفت «نگرانی؟» گفتم «واقعا آره. منو می‌بینی؟» گفت «معلومه که می‌بینم! من کارگردانت هستم». فقط یک جمله به‌ش گفتم. گفتم «تو رو به خدا اگه یه جاهایی بد بازی کردم به‌م تذکر بده. به خدا استعداد دارم!»
 آقای عطاران چقدر توی بازی خودش کات می‌داد؟ پیش آمد فکر کند خوب بازی نکرده؟
زارعی: خیلی کم. ولی باورتان نمی‌شود در تمام توشات‌هایی که با هم داریم این‌قدر که نگران بازی من بود نگران بازی خودش نبود. شاید این یک‌جور حس متقابل بود. مثلا من وقتی که حس می‌کردم او بازی‌اش خیلی درست است این را به عنوان هم‌بازی به‌ش انتقال می‌دادم. البته رضا عطاران کلا آدم متمرکز و کم‌اشتباهی است. پلان‌های سخت زیاد داشتیم. تمرین می‌کردیم ولی پیش نیامد که برداشت‌های مکرر یا طولانی داشته باشیم. گاهی اوقات در بازی حس می‌کردم من حواسم پرت می‌شود ولی حواس عطاران پرت نمی‌شد. وقتی کات می‌دادیم ممکن بود به دستیارش نکته‌ای را در بک‌گراند گوشزد کند که من با خودم می‌گفتم «خدایا کجا و چطوری این نکته رو دیده؟» عطاران خیلی متمرکز است.


 بعضی‌ها در پشت‌صحنه‌ی فیلم‌های کمدی صرفا خوش ‌می‌گذرانند. اما مشخص است که شما زمان فیلمبرداری خوابم می‌آد هیچ‌چیز را دست‌کم نگرفته‌اید.
زارعی: اصولا سینما برای من مکانی برای خوش‌گذرانی نیست. من برای بازی در همه‌ی فیلم‌هایم متحمل سختی می‌شوم تا واقعی‌تر باشم. تا بیشتر از آنچه که می‌شود به واقعیت نزدیک شوم و مخاطب بتواند ارتباط بهتری با نقش برقرار کند. اما فیلم‌های طنز این احساس را در مردم ایجاد می‌کند که الان همه در این فیلم در حال سرخوشی و خوش‌گذرانی هستند که کاملا تلقی نادرستی است. به هزار دلیل طنز کار سختی است. مخصوصا برای فردی مثل من که آدم خوش‌خنده‌ای هستم و طرفدار پروپاقرص این سینما هستم. به همین دلیل برخلاف نظر دیگران که معتقدند حضور بازیگر در کارهای طنز ممکن است در سطح بازیگری او تأثیر منفی بگذارد همیشه در کارهایی که در فضای طنز سعی در ارائه‌ی مسائل و دغدغه‌های اجتماعی دارند حضور پیدا می‌کنم. حتی اگر خود نقش سلیقه‌ی من را به عنوان بازیگر اقناع نکند.
 درباره‌ی سکانس عجیب سقوط ماشین به دره که در برنامه‌ی گپ هم پخش شد توضیح می‌دهید؟ چقدر خوب پریدید!
زارعی: چیز جدیدی نیست و در فیلم‌های دیگر چندبار دیگر هم از این اتفاق‌ها افتاده؛ از این فاجعه‌تر و خطرناک‌تر. طوری که مرگ را جلوی چشمم دیده‌ام. در پشت صحنه‌ی خوابم می‌آد چند ثانیه وقت داشتم و خودم را نجات دادم. چراکه تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد. وقتی توی آن ماشین نشسته بودم پشتم به رل بود. دوزانو پشت به فرمان نشسته بودم روی صندلی که دوربین بتواند از صورت من فیلمبرداری کند. اما ناگهان احساس کردم دارم از عطاران دور می‌شوم! درواقع ماشین داشت عقب‌عقب می‌رفت به سمت دره. برگشتم دیدم دره در یک‌قدمی من است. هم‌زمان دست انداختم به دستگیره که دیدم باز نمی‌شود چون فرصتی برای این‌که در بعدی را امتحان کنم نداشتم از پنجره که باز بود پریدم بیرون. فقط تنها چیزی که در آن چند ثانیه آمد توی ذهنم ـ سه ثانیه بود دقیقا ـ این بود که «وای! من می‌خوام زنده بمونم». همیشه در این‌جور صحنه‌ها اول چرخ‌ها را چک می‌کنم که سنگ جلویش هست یا نه. ولی در این فیلم این کار را نکردم چون می‌خواستم از هر حرکتی که باعث نگرانی عطاران می‌شود یا حواسش را پرت می‌کند پرهیز کنم. در لحظه‌ای که فهمیدم دستگیره‌ی در کار نمی‌کند داشتم فکر می‌کردم نمی‌خواهم بمیرم و با فریاد رضا و انرژی‌ای که به من داد از پنجره پریدم بیرون. لحظه‌ای که دستم را چنگ کردم توی خاک و ماشین داشت همین‌طور می‌رفت توی دره پاهای رضا آمد جلویم و من کفش‌هایش را گرفتم. خیلی صحنه‌ی عجیبی بود. خدا را شکر که به‌خیر گذشت و خودش باعث شد توجه آدم‌ها جلب شود به این‌که کنجکاوی کنند و بدانند که ماجرای فیلم خوابم می‌آد چیست. خدا عطاران را دوست دارد و اگر قرار باشد مردم فیلمش را ببینند حتما یک‌جوری به‌شان خبر می‌رسد. اگر این اتفاق در یک فیلم دیگر می‌افتاد شاید دیگر سر فیلمبرداری نمی‌رفتم. اما من به‌راحتی از این قضیه گذشتم چون هدفم آن‌قدر بزرگ بود که دیگر اهمیت نداشت چرا جلوی چرخ‌های ماشین سنگ نگذاشته‌اند. این همان چیزی است که تعدادی از مسئولان ما فراموش کرده‌اند. اگر دل آدم خوش باشد نان و پنیر هم می‌خورد. ولی وقتی دل آدم خوش نباشد در حال خوردن نان و بوقلمون هم فریاد می‌زند. من در فیلم‌های کسانی بازی می‌کنم که از کارکردن با آنها لذت می‌برم تا وقتی کارگردان می‌گوید «صدا، دوربین، حرکت» به من انرژی بدهد. با کارگردانی کار می‌کنم که بتواند این انرژی را به من بدهد. می‌تواند رضا عطاران باشد که خوابم ‌می‌آد را ساخته، اصغر فرهادی باشد که اسکار گرفته یا ابراهیم حاتمی‌کیا که فیلمش توقیف می‌شود.
 گریمتان را در فیلم دوست داشتید؟ دخترهایی که در مترو یا مقابل سوپرمارکت‌ها فروشندگی می‌کنند معمولا ظاهر پرزرق‌وبرقی دارند. اما شما در این فیلم دختر ساده‌ای به نظر می‌رسید.
زارعی: بله. اصولا آقای امیدواری فرد خوش‌فکری است و علی‌رغم سن پایین ایده‌های خوبی دارد. در این فیلم هم با تعامل کارگردان به این گریم رسیدیم. یادمان باشد سینما گاهی اوقات برای ارتباط با مخاطب مجبور است از واقعیت‌ها فاصله بگیرد. من اگر یک دختر پاستیل‌فروش به همان شکلی که شما نظیرش را در مترو و... می‌بینید می‌شدم، ممکن بود بین من و مخاطب یک سوءتفاهمی مانع ارتباط شود و آن این بود که تماشاگر تصورمی‌کرد مریلا زارعی زیر بار کج‌وکوله‌شدن نرفته. 
 البته این دختر کاملا به شخصیت عطاران در فیلم می‌خورد و مثل خود او کمی شلخته و به‌هم‌ریخته است.
زارعی: اصولا اگر گریم تعریف شخصیت را عوض نکند و به آن صدمه نزند با آن مخالفتی نمی‌کنم. ولی اگر چیزی جلوی بازی‌ام را بگیرد با آن برخورد می‌کنم. در خوابم می‌آد هیچ‌چیز اذیتم نمی‌کرد. اگر عطاران می‌گفت این آدم باید تاج سرش باشد، تاج هم سرم می‌گذاشتم چون کاملا به او اعتماد کرده بودم.
 فیلم بعد از نمایش در جشنواره‌ تدوین مجدد شده. نسخه‌ی جدید را ندیده‌اید؟
زارعی: نه!
 یعنی در اکران عمومی به سینما نمی‌روید؟
زارعی: معمولا توان دیدن فیلم‌هایم را با مردم ندارم. احساس می‌کنم ما به عنوان سینماگر در قبال این مردم مسئولیم اما با توجه به شرایط موجود نمی‌توانیم انتظاراتشان را برآورده کنیم. به همین دلیل از آنها خجالت می‌کشم. 
 اما شاید فیلم بهتر شده باشد. شاید در این نسخه دوپارگی‌اش که منتقدان به آن اشاره می‌کردند درست شده باشد.
زارعی: حتما همین‌طور است. اما شنیده‌ام که فیلم گرفتار ممیزی شده. اگر این موارد در فیلم اعمال شده باشد هنگام تماشای آن عصبانی می‌شوم. الان، در این لحظه ‌اصلا حوصله‌ی عصبانیت ندارم. 
 جدایی نادر از سیمین را هم با مردم توی سینما ندیدید؟
زارعی: فقط توی جشنواره دیدم. واقعا خجالت می‌کشم به سینما بروم. زمان اکران فیلم‌هایم وقتی جلوی سینما، مقابل کیوسک روزنامه و توی خیابان ظاهر می‌شوم خجالت می‌کشم. حس بیش از حد دیده‌شدن پیدا می‌کنم.
 شما با آقای عبدی صحنه‌ی مشترک نداشتید؟
زارعی: نه. متأسفانه نداشتم.
 هنگام فیلمبرداری سکانس‌های ایشان به پشت صحنه نرفتید؟
زارعی: نه. نرفتم. بخشی‌اش را سفر بودم ولی عکس‌های تست گریم را دیده بودم و مدام مشتاق بودم که بروم. ولی می‌ترسیدم توی کار اختلال درست شود چون نمی‌توانستم ساکت بنشینم. ترجیح دادم روی پرده با تماشاگر ببینم که وقتی هم دیدم دیگر از خنده روده‌بر شدم! ولی می‌دانم که هم‌بازی‌شدن با آقای عبدی واقعا سخت است. حتی یک‌جا مچ رضا عطاران را گرفتم که توی پلان خنده‌اش گرفته. وقتی او خنده‌اش بگیرد دیگر وای به حال من!
 چنین انتخابی هوش رضا عطاران را نشان می‌دهد.
زارعی: هوش او و هوش آقای عبدی. ما الان اکبر عبدی را در فیلم می‌بینیم و می‌گوییم خب معلوم است که باید این نقش را قبول می‌کرده. ولی او هم وقتی قبول کرده که نمی‌دانسته چه اتفاقی ممکن است بیفتد. او هم به کارگردان اعتماد کرده. البته بازی آقای عبدی یک بازی کاملا کارگردانی‌شده است. این هم از هوش آقای عطاران است که از خود آدم می‌گیرد و به خودش پس می‌دهد. من اصلا یک لحظاتی را که در بازی آقای عبدی می‌بینم حیرت می‌کنم. خود آقای عطاران هم احتمالا همین‌طور حیرت‌زده شده ولی من مطمئنم که آن بازی، بازی کنترل‌شده‌ای است. یعنی سهم آقای عطاران و سهم اعتمادی که آقای عبدی به آقای عطاران کرده خیلی زیاد است. وگرنه آقای عبدی آن‌قدر مستعد است و آن‌قدر میدان بازیگری‌شان وسیع است که ده برابر این نقشی که بازی کرده می‌توانست لحظات مفرح برای ما درست کند.
 از اصلاحیه‌های فیلم خبر دارید؟
زارعی: بله. شنیده‌ام. اما امیدوارم اشتباه شنیده باشم! 
 چقدر از بازی شما حذف شده؟
زارعی: قاعدتا باید حذف شده باشد.  
 الان می‌دانید کدام بخش‌هاست؟
زارعی: خیلی مطمئن نیستم. ان‌شاءالله بعد از اکران در صورت لزوم اشاره خواهم کرد. 
 ناراحت شدید طبیعتا.
زارعی: نه!
 چرا؟
زارعی: برای این‌که عادت کرده‌ام. دو سال است دارم فیلم کار می‌کنم و فیلم‌هایم اکران نمی‌شود. حالا اگر یک سکانس، پنج سکانس دربیاورند بهتر از این است که فیلمی بازی کنم و کلا اکران نشود.
 ولی به‌هرحال شاید بازی‌تان را دوست داشتید و همین ممکن است باعث دلخوری شود.
زارعی: من که اصولا از بازی خودم راضی نیستم. اما اگر در صحنه‌ای مفهومی برایم مهم باشد که به گوش مردم برسانم و آن هم حذف شود ناراحت می‌شوم.
 با این حساب الان خوشحالید فقط بابت این‌که فیلم دارد اکران می‌شود؟
زارعی: من فقط خوشحالم به خاطر رضا عطاران که تلاشی که برای ساختن این فیلم کرد به نتیجه رسید. ولی امیدوارم در این ماجراهایی که پیش آمده کانسپت اصلی فیلم حذف نشده باشد چون اگر آن صحنه درآمده باشد دیگر کل ماجرا می‌رود روی هوا.
 کدام صحنه؟
زارعی: از صحنه‌های من نیست. اگر آن حذف شده باشد کانسپت اصلی فیلم ممکن است خیلی لطمه بخورد. حالا نمی‌دانم خود آقای عطاران چه فکری برایش کرده‌.
 ظاهرا بیشتر نیمه‌ی اول فیلم اصلاحیه خورده.
زارعی: به‌هرحال امیدوارم فیلم هنوز قابل فهم باشد. بعد از اتفاق‌هایی که در این چند ماه شاهدش بودیم همه‌ی ما از خود اکران فیلم خوشحالیم. بعضی‌ها دیگر زمان ندارند که مدام بخواهند صبر کنند تا یک فیلم از توقیف دربیاید. هفت سال بگذرد و همه از هم بپرسند اِه! این فیلم چرا توقیف بود؟ این فیلم‌ها عمرمان و سرمایه‌ی زندگی‌مان در این سال‌هاست.

کد خبر 780425 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم اکبر عبدی بازیگران سینما و تلویزیون ایران ابراهیم حاتمی‌کیا رضا عطاران سینمای ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: کارگردانان سینمای ایران خبر مهم اکبر عبدی بازیگران سینما و تلویزیون ایران ابراهیم حاتمی کیا رضا عطاران سینمای ایران همین دلیل خجالت می کشم مریلا زارعی رضا عطاران حس می کردم فیلم ها آقای عبدی برای بازی برایم مهم فیلم هایم سریال ها پشت صحنه آدم خوش صحنه ی یک جور ی فیلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۸۹۵۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معرفی چند اثر خواندنی که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود/ از «نامه‌ای به آسمان» تا «تاکسی‌سواری»

به گزارش قدس، امسال سی و پنجمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حالی برگزار می‌شود که از چندی پیش تب و تاب برگزاری آن میان اهالی کتاب دیده می‌شد. از وزارت ارشاد و مصاحبه‌های وزیر و معاون فرهنگی در خصوص جزئیات برگزاری نمایشگاه این دوره گرفته تا حضور ناشران، نویسندگان و کتابفروشان و بازتاب اخبار مربوط به نمایشگاه در رسانه‌ها.  

به گفته علی رمضانی، قائم‌مقام و سخنگوی نمایشگاه کتاب حضور ۲هزار و ۶۱۹ ناشر در نمایشگاه کتاب قطعی شده است. البته دو روز گذشته اعلام شد ۲۵۰ ناشر دیگر هم در مراحل قطعی شدن هستند که اگر حضورشان امکان‌پذیر نبود به بخش مجازی اضافه خواهند شد. از این جهت امید می‌رود امسال با حضور و همراهی تعداد بیشتری از ناشران، نمایشگاهی متفاوت از این چند سال اخیر را تجربه کنیم.  امروز سی و پنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران در مصلی آغاز به کار می‌کند. این دوره از نمایشگاه تا ۲۹ اردیبهشت به مدت یک هفته از ساعت ۱۰ تا ۲۰ میزبان بازدیدکنندگان و مشتاقان کتاب و کتاب‌خوانی خواهد بود.  امروز سراغ نویسنده‌هایی رفتیم که با اثری تازه در نمایشگاه حضور دارند؛ چهره‌هایی که شاید برای جشن امضای کتاب، رونمایی و دیدار با مخاطب در غرفه ناشران حضور یابند و مخاطب را ترغیب کنند تا علاوه بر خرید از نمایشگاه مجازی، در نمایشگاه فیزیکی هم حاضر شود و در جریان روزمره زندگی ساعاتی غرق در کتاب، کلمه و نویسنده شود. مطمئناً اگر می‌خواستیم به همه نویسندگانی که با عناوین تازه‌شان در نمایشگاه امسال حضور دارند بپردازیم، این فهرست طولانی‌تر می‌شد ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم. 
 
«نامه‌ای به آسمان» شفیعی کدکنی  شفیعی‌ کدکنی از آن جمله مفاخر فرهنگی و هنری است که انتشار کتابش در سال گذشته با حاشیه‌های زیادی همراه شد. سرانجام کتاب «نامه‌ای به آسمان» شفیعی‌ کدکنی در روزهای آخر اسفند ۱۴۰۲ مجوز گرفت تا برای سال جدید انتشارات سخن آن را منتشر کند، کدکنی این کتاب را ‌همراه مقدمه‌ای درباره کارکرد شعر و رسالت او در قبال جامعه منتشر کرده است. به گفته او با اینکه شعر مثل دیگر هنرها و شاید هم بیشتر از آن‌ها، در مرحله آفرینش از هر گونه قید و مسئولیتی می‌گریزد، اما در عمل وظیفه شعر همیشه این بوده آنچه را سیاست از انسان ربوده است، به او بازگرداند. 
 
سه‌گانه «سجادیه» سیدمهدی شجاعی
سیدمهدی شجاعی سال‌هاست در حوزه ادبیات دینی می‌نویسد. با این‌ حال سال گذشته نسبت به برخوردهای قهری با اثر جدیدش گلایه‌مند بود، به همین دلیل نامه‌ای خطاب به مسئولان وزارت ارشاد نوشت و بالاخره کتاب جدیدش با پیگیری‌های شخص وزیر ارشاد- و جلسه‌ای که با این نویسنده داشت- اجازه انتشار گرفت که توسط نشر «نیستان» در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی خواهد شد.
حماسه سجادیه سه‌گانه‌ای است که سیدمهدی شجاعی نوشته و قرار است در این سه‌گانه از امام سجاد(ع) روایتی داستانی ارائه کند. «تویی به ‌جای همه» نخستین جلد این سه‌گانه است، جلد دوم این کتاب با عنوان 
«اگر غم لشکر ‌انگیزد» منتشر شد. «جز حکایت دوست» سومین مجلد از مجموعه حماسه سجادیه و مشتمل بر ۴۰ فصل است و همچون دو مجلد پیشین به واکاوی، روایت و تحلیل وقایع تاریخی دوران حیات پربرکت امام چهارم شیعیان، حضرت علی بن الحسین بن علی(ع) و سیره آن امام می‌پردازد. آنچه درباره این مجموعه خواندنی به شدت جلب توجه می‌کند سهل و ممتنع بودن کار نویسنده است.
سیدمهدی شجاعی کوشیده است با وفاداری تمام به نص صریح تاریخ، روایتی دیگر از زندگی و سیره امام سجاد(ع) در دسترس مخاطبان قرار دهد؛ روایتی که در عین بیانی روان و شیوا به بسیاری از ابهام‌های تاریخی درباره آن امام(ع) و دوران حیات ایشان پاسخ می‌دهد.                                       

«تاکسی‌ سواری» سروش صحت  سروش صحت سرانجام تصمیم گرفت یادداشت‌های تاکسی‌ سوار شدنش را که در روزنامه‌ها منتشر می‌کرد و اتفاقاً با اقبال هم روبه‌رو شد در قالب کتاب منتشر کند. 
مجموعه «تاکسی سواری» سروش صحت فروردین ماه امسال توسط نشر چشمه منتشر شد. این کتاب اکنون جزو پرفروش‌های این نشر است و حتماً در نمایشگاه کتاب شاهد حضور صحت هم خواهیم بود که کتاب را برای مخاطبانش امضا کند و همان صف طویلی که روز جشن امضای کتابش مقابل کتاب‌فروشی اردیبهشت شکل گرفت در روز حضورش در راهرو۲۶ سالن ناشران عمومی؛ مقابل غرفه نشر چشمه هم شکل بگیرد. 
صحت در نخستین کتابش همان نگاهی را دارد که در فیلم‌ها و سریال‌هایش او را با همان جهان‌بینی می‌شناسیم؛ نگاه خیام‌واری که در کتاب جدیدش هم دیده می‌شود. 
«تاکسی سواری» شامل ۱۲۴ داستانک است که در این کتاب ما به همراه راوی در یک تاکسی نشسته‌ایم و هر روز مسیری کم‌وبیش ثابت را طی می‌کنیم. طی این مسیر اما هر بار مسافران جدید، رانندگان جدید و اتفاق‌های جدیدی منتظرمان هستند و راوی نکته‌پرداز و طناز کتاب ما را از وقایع آن روز آگاه می‌کند.
از دعوای زن و شوهری راننده تاکسی گرفته تا زلزله‌ای که آن روز آمده، از موضوع مرگ مارادونا تا مهاجرت اجباری جوانان، از خبر قتل یا خودکشی صفحه حوادث روزنامه، غم‌های کوچک و بزرگ و حتی عشق‌های نوجوانی و جوانی. 

«دو دستی» منصور ضابطیان  بسیاری منصور ضابطیان را با اجراهایش می‌شناسنداما هر علاقه‌مند به کتابی می‌داند ضابطیان هم مرد سفر است و هم نوشتن. سفرنامه‌های او و زبان روایی جذابی که در این سفرنامه‌ها دارد آثار او را به چاپ‌های متعدد رسانده است. بسیاری از علاقه‌مندان به سفر خیلی از کشورهای دنیا را با سفرنامه‌های ضابطیان شناخته و لذت هم برده‌اند. حالا آقای جهانگرد در روزهای آخر سال گذشته، سفرنامه‌اش به ژاپن را با عنوان «دو دستی» توسط نشر مون منتشر کرد. 
کتاب «دو دستی» که در دسته آثار سفرنامه‌ای و ناداستان قرار می‌گیرد، مربوط به سفر منصور ضابطیان در پاییز سال ۱۴۰۲ به ژاپن است. این نویسنده در سفری یک‌ماهه به بعضی شهرهای ژاپن، مشاهدات خود را از آداب‌ و رسوم این کشور نوشت. سفرنامه «دو دستی» شامل تمامی شهرهای ژاپن نمی‌شود و مقاصد نویسنده در این کشور، شهرهای توکیو، یوکوهاما، کیوتو، اوساکا، کوبه، نارا و هیروشیما بوده و او شرحی از حضورش در این شهرها را به‌عنوان سفرنامه‌نویس نوشته است. این کتاب خواننده را با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های مردم ژاپن آشنا می‌کند. 
اما چرا عنوان کتاب «دو دستی» است؟ ضابطیان پاسخ داده: «در ژاپن هر حرکتی را باید با دو دست انجام دهید. این ماجرای دو دست در ژاپن خیلی اهمیت دارد».

«سنگ اقبال» مجید قیصری  مجید قیصری از آن دسته نویسندگانی است که اگرچه بسیاری از آثارش با موضوع دفاع مقدس نوشته شده اما آثاری هم دارد که به مضامینی غیر از این موضوع پرداخته است آثاری مثل «گور سفید»، «سه کاهن»، «شماس شامی» و «شیر نشو». او حالا در اثر تازه‌اش «سنگ اقبال» به مواجهه‌ مردم با خشکسالی می‌پردازد. در سرزمینی خیالی به نام «چهاردیوار» مردم با خشکسالی دست ‌به ‌گریبان‌اند. بزرگان سرزمین برای نجات مردم ترفندهایی به کار بسته‌اند که به‌ مرور منسوخ شده اما از باورهای خود دست نمی‌کشند و بر پیروی از قوانینی که وضع کرده‌اند اصرار می‌ورزند. قربانی کردن جوانی دختران از جمله‌ این باورها و قوانین است؛ بدعتی که براساس آن دختران را به عقد آب یا قنات درمی‌آورند. 
سنگ اقبال توسط نشر چشمه منتشر شده و در نمایشگاه کتاب برای علاقه‌مندان عرضه خواهد شد. 

«امیرکبیر» فرهاد حسن‌زاده  فرهاد حسن‌زاده برای گروه سنی کودک و نوجوان و حتی بزرگسال نویسنده شناخته شده‌ای است. نویسنده‌ای که در کارنامه درخشان نویسندگی‌اش بیش از ۱۰۰ کتاب به چشم می‌خورد و آثارش برگزیده جوایز داخلی و خارجی بسیاری شده است. نویسنده‌ای که در سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ لوح سپاس جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن را از آن خود کرد، دیپلم افتخار برای کتاب «زیبا صدایم کن» از آی‌بی‌بی‌وای در سال ۲۰۱۸ کشور یونان دریافت کرد و چهار دوره نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن شد. 
فرهاد حسن‌زاده امسال با آثار متعددی از سوی ناشران گوناگون در نمایشگاه حضور دارد اما همه این آثار تجدید چاپ هستند و دو اثر او برای نخستین بار در نمایشگاه عرضه شده‌اند. 
نخستین کتاب او «امیرکبیر» است که توسط نشر محراب قلم منتشر شده و در قالب نامه‌ای برای گروه سنی کودک و نوجوان، زندگی و شخصیت امیر کبیر را روایت می‌کند. 
خواهری بر حسب اتفاق متوجه می‌شود از نوادگان امیر کبیر است و او با نامه‌هایی که برای برادرش می‌نویسد این مسئله را به برادرش می‌گوید و در قالب همین نامه‌ها زندگی امیر کبیر روایت می‌شود. 
کتاب حدود ۱۰۰ صفحه و برای مخاطبی که به تاریخ، شخصیت‌های تاریخی و کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای علاقه دارد حتماً می‌تواند جذاب باشد. 
کتاب دوم حسن‌زاده «خوراک خرگوش با سس هزار و یک‌ شب برای شیر زیرشلوارپوش» نام دارد. این کتاب با این عنوان بلند اما جذابش مجموعه داستانی طنز است که توسط نشر پرتقال منتشر شده است. این نویسنده در این داستان‌ها، مضامینی امروزی را مورد بررسی قرار داده و تأکید بیش‌ از حد افراد بر فناوری‌ها و شبکه‌های اجتماعی را نقد کرده است. از نظر فرهاد حسن‌زاده، این فناوری‌های جدید جای ارتباط واقعی میان افراد را گرفته‌ و سبب شده‌اند افراد در عین نزدیکی به یکدیگر، از حال‌ و روز حقیقی خود بی‌خبر باشند. 

«شهرزاد، دختر شرقی» محمدرضا سرشار محمدرضا سرشار امسال با مجموعه داستان‌های «شهرزاد، دختر شرقی» ویژه مخاطب نوجوان به نمایشگاه کتاب آمده است. 
البته این مجموعه ۱۵جلدی به قلم جمعی از نویسندگان است که به سرپرستی محمدرضا سرشار نوشته شده است اما نوشتن چند جلد از این مجموعه از جمله «شبح ترسناک»، «شهربازی شگفت‌انگیز» و «جزیره ماهی» بر عهده خود سرشار بوده است.  
داستان‌های «شهرزاد، دختر شرقی» که توسط به‌نشر عرضه شده است، سلسله ماجراهای شگفت‌انگیز و پرهیجان از سفر دریایی ناخدا شایان به همراه خانواده‌اش در راه رسیدن به جزیره نگین را بیان می‌کند.
این سفر دریایی نخستین سفر تابستانی شیرزاد، مهرزاد و شهرزاد است اما حس شیرین آغاز سفر با ورود نیروهای مرموز و مزاحم دریا کم‌کم به دلهره و ترس تبدیل می‌شود. معماها و اتفاق‌های عجیب و هیجان‌انگیز داستان، پس از نجات خانواده ناخدا شایان و رسیدن به یک جزیره مرموز با مردمانی از ملیت‌های اروپایی، آمریکایی، ژاپنی، پاکستانی، سرخپوست، عرب و آفریقایی که سال‌ها در این جزیره گیر افتاده‌اند تازه شروع می‌شود.

«آبنبات لیمویی» مهرداد صدقی مهرداد صدقی در چند دوره نمایشگاه با کتاب‌های آبنباتی‌اش حضور داشت. این نویسنده با کتاب «آبنبات هلدار» معروف و به مخاطب ایرانی معرفی شد. 
او بعداً «آبنبات پسته‌ای»، «آبنبات دارچین» و «آبنبات نارگیلی» را هم نوشت و حالا امسال با آخرین کتاب آبنباتی‌اش با عنوان «آبنبات لیمویی» در نمایشگاه حضور دارد. این کتاب مثل آثار گذشته‌اش توسط نشر سوره مهر منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان به خواندن آثار طنز قرار گرفته است. 
صدقی گفته این کتاب آخرین کتاب آبنباتی‌اش خواهد بود و قرار است در آثار بعد ژانرهای دیگر نویسندگی را تجربه کند. 
کتاب‌های آبنباتی مهرداد صدقی با مجموع ۸۶ نوبت چاپ از محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های سوره مهر محسوب می‌شوند.  خدیجه زمانیان یزدی

دیگر خبرها

  • ببینید | فریادهای تهیه‌کننده سریال‌های خاطره‌انگیز رضا عطاران بر سر فرد محکوم در پرونده مرگ مشکوک زهره فکور صبور در صحنه دستگیری!
  • لازانیا رژیمی را به این روش بپزید + طرز تهیه سه مدل لازانیا
  • آرزوی آزمون برای امباپه برآورده نشد
  • معرفی چند اثر خواندنی که در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود/ از «نامه‌ای به آسمان» تا «تاکسی‌سواری»
  • ۱۰ گنج گمشده بزرگ تاریخ | داستان‌هایی خواندنی از گنج‌های مرموز دنیا
  • نشست تخصصی قرآن پژوهی برگزار می‌شود/ بازخوانی مصحف شریف کوفی
  • «توسعه خواندنی است» در راه نمایشگاه کتاب
  • صحبت‌های آتشین هاشمی نسب در میکسدزون
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
  • دوست مهدی طارمی در پورتو، دشمن در میلان خواهد شد؟